چند روزی میشود که خواندن یک عاشقانه آرام نادر ابراهیمی را آغاز کردهام. هنوز به نیمه کتاب هم نرسیدهام. چیزی که توجهم را جلب کرده این است که نثر کتاب، ناخودآگاه مرا دعوت به آرامش در خواندنش میکند. نثری زیبا، روان، دلنشین، پر از توصیف و تصویرسازی و در عین حال، ترغیب کننده برای ادامه دادن داستان تا با سرگذشت شخصیتهای عاشقش همراه شوی. اگر بخواهم روزی کسی را به خواندن این کتاب توصیه کنم حتما میگویم که آرام بخوانش. دل بده به نثر و داستانش تا بچشی لذت جاری در آن را.
حافظه، برای عتیقه کردن عشق نیست، برای زنده نگه داشتن عشق است. اگر پرنده را به قفس بیندازی، مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی. و پرندهی قاب گرفته، فقط تصور باطلی از پرنده است.
عشق، در قاب یادها، پرندهییست در قفس، منت آب و دانه بر سر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش.
عشق، طالب حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب.
بخشی از متن کتاب “یک عاشقانه آرام”